امشب کوفه پر از غصه و غم است . سحری مملو از آه و ماتم ...
بر نقش زمین ، مردی دراز کشیده است ، تا دین محمد دراز نکشد. آخر نمیتواند ،قامت دین محمد را خمیده ببیند.
امشب فاطمه در آسمان ، منتظر است. امام کعبه ، به کعبه قسم خورده که رستگار شده است.
امشب کاسه های شیر انتظار مردی را می کشد ، که هیچ گاه بر سر سفره اش دو
غذا یافت نمیشد. یک بار که دختر سر سفره علاوه بر نان و نمک، شیر گذاشته
بود ، پدر با چهره ای گرفته گفت : دخترکم ، کی دیدی که پدرت با نان، دو
خورش بخورد؟ شیر را بردار ....