با یک ذهنیت خیلی خوب برای دیدن پل چوبی رفتم...دلم یک فیلم خوب ایرانی میخواست...فیلم اما آنقدرها که میگفتند و فکر می کردم خوب نبود...
اگر بخواهم در یک عبارت فیلم را توصیف کنم،می گویم گسیختگی رابطه ها ... چیزی که "برف روی کاج ها" هم داشت و اتفاقا آنجا هم به مهناز افشار خیانت شده بود...چیزی که ردّ پایش را در "گذشته" هم می دیدیم و "سعادت آباد" آن را به اوج رساند... قبل تر از آن مانی حقیقی "کنعان" را ساخته بود و عجیب این سکانس های رفتن به محله های قدیمی با حضور بهرام رادان من را یاد کنعان می انداخت...قبل تر یا بعد ترش هم میتوان ده ها مثال دیگر آورد!
می شود از همه ی این کارگردانهای محترم خواهش کنم دست بردارید از این موضوع تکراری؟
چه چیز را میخواهید ثابت کنید؟ چه چیز را میخواهید برسانید؟ بدبختی آدمی که نمی داند با رابطه هایی که داشته و دارد چه کار کند؟ سرگردانی آدمها در دنیای امروز؟ ویرانی زندگی ها در عین ظاهری کامل؟ "چهل سالگی" مگر غیر از این بود؟ "درباره ی الی" و روابط نامعلوم گلشیفته و شهاب حسینی مگر چیزی دیگری میخواست بگوید؟
بس است دیگر!
این نسل خودشان پُرند از این حرفها....مرثیه هایتان را برای خودتان بخوانید.
درد نوشت:پایین بنر تبلیغاتی بعضی فیلمها باید نوشت:"فقط بچه تهرانی ها ببینند"!!!