چند
روز بعد از عملیات بود...
یه نفر رو دیدم که کاغذ و خودکار دستش بود...
هر جا می رفت همراه خودش می برد...
از یکی پرسیدم، این
بچه چشه...
گفت: آر پی جی زن بوده...
توی عملیات اون قدر آر پی جی زده که دیگه نمی شنوه، باید
براش بنویسی تا بفهمه...
گوش هاش رو داد تا چشم و گوشمون باز بشه...
چشم و گوش مون که باز نشد هیچ...
بماند...
پی نوشت: ذکر بدون نام و نشان مجاز است، چرا که نام ها و نشان ها ماندنی نیست