" چهل میلیون معلم و دانشآموز و والدین، مستقیم با آموزش و پرورش مرتبط اند.برای آموزش و پرورش هرچه هزینه کنیم، سرمایهگذاری است.اقتصاد آموزش و پرورش مثل هیچ دستگاهی نیست.باید این بخش را مورد توجه ویژه قرار داد. این بازده دارد و ارزش افزوده ایجاد میکند. " رهبر معظم انقلاب
سلام ! وبتون رو مطالعه کردم . مطالبتون خواندنی بود و تامل برانگیز . موفق باشید . راستی بین الحرمین مارو دعا کنید . حتما حکمتی بوده که سر از اینجا در آوردیم ! نیست ؟
تقدیم به مهدی فاطمه، به سید علی مظلوم فاطمه، به 250000 شهید انقلاب اسلامی، به شهدای هسته ای، به آرمیتا، علیرضا و محمد حسین: غرقِ خون، گشته مادر میهن شکرِ ایزد که شیردال آمد سالِ هشتاد و دو که یادت هست؟ استراو هم که از موال آمد از یمن بوی اقتدار آمد بوی خون، از سفارت بیروت سوریه، بوی کربلا می ده و حرم، بوی آتش و باروت بوی پسته، پیچیده و سردار بازیِ حقوقیِ سرهنگ خونِ مصطفی هنوز خیسه! آرمیتا و علیرضا دلتنگ! و شارون دشتی از نجاست بود سگ، درون طویله افتاده می دهد پلمپ به دردشان، تسکین و ژنو نگو، بگو باده! درژنو خنده ی ظریف دیدم دیپلمات ها که ... انگاری مرکز نطنز هم شد طنز نونِشو بریدن انگاری راه عشقو دیدم پلمپ کردن رسم عشقو نمی شه کرد تعلیق اون که با یک پا وایمیساد؛ رفته کم کمک آب و کیکِ زرد تعلیق مصطفی جون، خبرداری یا نه؟ چشمِ نازِ تو احمدی، روشن قفل زدن به سایتِ تو اما؛ دم به دم، هِی از کلید می گن چارچرخ هسته ای شده پنچر با کلیدی که قفل شده چرخه! سانتریفیوژ؟ نه؛ چرخِ عصاری دورِ سر، زمین که می چرخه! تو ظریفم، مقیم فیس بوکی جنگ نرمه! عزیز! نوازش نیست بخس گشته؛ حرمتِ لاله معنیِ اعتدال، سازش نیست! یک شبه، انقلاب بفروشد هرکه عادت کند به ویلا، قصر زعفرانیه؛ کشش دارد هفت تکبیر گوید و والعصر عصرِ تسلیم و دست و پا بستن عصرِ اکسیدِ شهریاری ها عصرِ خنجر، نشستنِ بر پشت عصرِ پاسپورتِ آریایی ها معنی عزتو که فهمیدیم بس بلند گشته سر و قد من آخر راهشون که معلومه! فکر کردنم می شه قدغن! من امید بسته ام به این خونه بوی عشقه که خونمون خوبه بذا تو حال خودم باشم میرمهدی کجاش محبوبه میرمهدی اسدی
بسم الله الرحمن الرحیم باعرض سلام وخسته نیاشید... امیدوارم شاد وبهروز و سربلند باشید... ما یه طرح صلوات داریم...تو این دوره که دوره نهم ختم 124000 صلوات هست نیتمون به زبان عامیانه آدم شدن هممونه... تو این زمونه آدم بوودن خیلی سخته...البته نظر شخصی منه...چون دسترسی به گناه اسان تر و سریع تر شده از دوره ی نهم ما 30000 صلوات مونده ... که انشاالله هر کدام از شما مقداری سهیم شین و فرستادن تعدادی صلوات رو به عهده بگیرین...راستی فرصت فرستادن صلوات نامحدوده ... ولی تعدادی رو نگین که نتونین و بعد مدیون شین....! در این دوره چون نظم و ترتیب تو وبلاگمون نبود... نمیتونیم قرعه کشی رو انجام بدیم ولی انشالله از دوره ی دهم دوباره به شرکت کنندگان به قید قرعه کارت شارژ داده میشه البته در قبال کاری که شما انجام میدهید قابل قیاس نیست... با ارزو قبولی طاعات و عبادات شما.... یا حق خدانگهدار... [گل][لبخند]
انسان وارسته، همواره بر نمازش مراقبت و مداومت دارد(معراج/23) تکرار نماز در هر شبانه روز، براى آن است که هر روز گامى به خداوند نزدیک شویم. کسىکه از پلههاى نردبان بالا مىرود، در ظاهر، پاى او کارى تکرارى انجام مىدهد؛ ولى در واقع در هر حرکت گامى به جلو و رو به بالا مىگذارد. « و نماز را برپا دار، که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه بازمیدارد»(عنکبوت/45)
سلام http://rasadsabzevar.blogfa.com این آدرس" پایگاه تحلیلی انتقادی رصد" است. خوشحال می شویم از نظرات شما در بهبود کیفیت مطالب استفاده کنیم. از این که ما را می بینید متشکریم و اگر این پیام بیش از یک بار برای شما ارسال شده ما را ببخشید.
باشد.... ما امل ، ما عقب مانده!!! قصاصش را میگذاریم وقت ظهور... حال ای شماهای ماتیک زده لبخند بر لبان، و ای دست پرورده های فارسی وان! تا کی نگاهتان بر برامدگیهاست؟ جوری که چشمانتان از گرسنگی شهوت زخم معده گرفته! باشد... بتازید... ولی وای بر شما .. که عفت را کشتید و پاکدامنی را افسانه کردید، پس بدانید، که گردنهایتان به لبه تیز حقیقت نزدیک شده است...
نه نسیم "دبی"به کله ام زده نه هوس دو بیتی"بابا طاهر"دارم نه "منار جنبان"دلم را می لرزاند نه مات "کیشم" نه موجی"خزر" فاتحه ی" سعدی "و" حافظ "را هم از همین جا پست میکنم… من فقط کربلا میخواهم حتی الامکان بی برگشت …
سلامــ وقــت بخیــر ممنونـــ میشیمــ چند دقیقه از وقتتون رو برای ما صرف کنید و به دنیـای راه راه رای بدید. پیشاپیش سپاسگذارمــ . http://directory.iranwebfestival.com/website/donyayerahrah.ir/?utm_source=donyayerahrah.ir&utm_medium=p-left&utm_campaign=iwf-pv
سلام چرا نخوندم از اونجایی که کنجکاو هم هستم کل نظرات رو هم خوندم و درضمن برمیگردم (اصولا) پاسخ رو هم میخونم open mind که نوشتید از نظر لغوی معنیش با اون منظور شما فرق داره از طرفی هم میشه یجور دیگه برداشت کرد که مثلا در رابطه با مصلحت اندیشیش اینجوری گفته باشید ولی به هرحال از اونجایی که اپن مکان مناسبی برای نگهداری اشیاء نیست گفتم جا که قحطیش نیومده وگرنه که .. اصلا آقا هرجا دوستداری بذار شاید هم من منظورتونو نفهمیدم نمیشه با زائر ارباب بحث کرد که...
اگر می خواهید مخاطبان به سوی شما جذب شوند،ابتدا به خودتان بپردازید! روح خشک و سنگین و بی لطافت هیچگاه در امر تربیت موفق نمی شود مهربانی و دلسوزی و رقت قلب را در خود بپرورید تا مردم بی آن که متوجه شوید،در اطراف شما جمع شوند (آل عمران/159 )
ما تف ، شما آبشار نیاگارا ما بدبخت حقیر ، شما کوروش کبیر ما واشر ، شما ارباب حلقه ها ما طرح مسکن مهر، شما برج العرب ما مینیمم نسبی ، شما ماکسیمم مطلق ما مداح ، شما دی جی ما کویر لوت ، شما جنگل بلوط ما 20:30 ، شما BBC
در یکی از شهرها با وجود توصیه های مبلغین بزرگوار مبنی بر پرهیز از قمهزنی، مردم به خاطر اعتقادات خود دست برنمیداشتند. به ما گفتند به آنجا برویم و آنها را از این کار باز داریم .
ایام ماه محرم بود و چون اعلام کرده بودند فلانی می آید و مردم ما را در تلویزیون دیده بودند، در مسجد جمع شدند. وقتی وارد شدم گفتند: آقای قرائتی آمده ای برای قمهزنی بگویی. گفتم: شغل من چیست؟ گفتند: تو معلم قرآن هستی. گفتم: به عنوان معلم قرآن قبولم دارید؟ گفتند: بله قبولت داریم ولی حرف قمه نزنی، فقط قرآن بگو . من روی تخته نوشتم: «بسم الله الرحمن الرحیم - یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا» (1)؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید! "راعنا" نگویید، بلکه بگویید: "انظرنا".» و بعد توضیح دادم که: «یا ایها الذین آمنوا» یعنی: ای مؤمنین . «لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا» یعنی: راعنا نگویید بلکه انظرنا بگویید.
راعنا نگویید یعنی چه؟ این قصه ای دارد و قصه اش این است که: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در حال سخنرانی بود، یک نفر از پای سخنرانی گفت: راعنا، یعنی مراعات ما را هم بکن . یعنی آرامتر صحبت کن یا به این طرف و آن طرف نگاه کن . این کلمه راعنا مثل کوکو است که هم میشود آن را با سیب زمینی درست کرد و هم با سبزی. «راعنا» را هم میشود از ریشه «رعی» گرفت و هم از ریشه «رعن». اگر از «رعی» گرفته شود به معنای «مراعات ما را بکن» است، ولی اگر از ریشه «رعن» گرفته شود، رعونت به معنای خر کردن است و «راعنا» یعنی «خرمان کن.»
وقتی که مسلمانان میگفتند «راعنا» هدفشان مقدس بود و معنای «مراعاتمان کن» را اراده میکردند، ولی یهودیها از این کلمه استفاده کرده و گفتند: مسلمانها به پیغمبرشان میگویند خرمان کن. در اینجا آیه نازل شد که: «یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا»؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید، "راعنا" نگویید بلکه "انظرنا" بگویید.» یعنی کلمه ای را که دشمن از آن سوء استفاده میکند به کار نبرید .
بعد از این که این آیه را تفسیر کردم، گفتم: شما که قمه میزنید هدفتان مقدس است و به عشق امام حسین علیه السلام این کار را میکنید، ولی تلویزیون کشورهای اروپایی این کار شما را دوازده مرتبه نشان داده و گفته است که شیعه ها دچار مرض خودآزاری هستند. دشمن از این کار شما چنین سوء استفاده میکند . این کار امروز شما مثل همان «راعنا» گفتن مسلمانان صدر اسلام است که دشمن از آن سوء استفاده میکرد و قرآن کریم با آیه مورد بحث به مسلمانان آن روز و امروز هشدار میدهد که از هر کاری که دشمن از آن سوء استفاده میکند پرهیز کنید. پس چون امروز دشمنان از قمه زنی شما سوء استفاده میکنند، شما دیگر قمه نزنید. گفتند: حالا فهمیدیم و دیگر قمه نمی زنیم . پس از این جلسه به تهران رفتیم و آن سال در آن شهر جز چند نفر کسی قمه نزد .
به گزارش 598 به نقل از نکات پرس، چندی پیش در مراسمی غیر رسمی، یکی از دانشمندان هسته ای کشور که دوستی نزدیکی با شهید مصطفی احمدی روشن داشته است در مورد مسائل فنی توافق ژنو با جمعی از جوانان انقلابی گفت و گو کرد و به سوالاتی در این خصوص پاسخ گفت. او در پاسخ به درخواست جوانان به نقل خاطراتی از شهید احمدی روشن و شرح مختصری از زندگی او پرداخت که حاوی نکات ناگفته ارزشمندی است. آنچه در ادامه می خوانید خلاصه ای از اظهرات ایشان در این مراسم است: به خاطر داشتن ریش، پیراهن روی شلوار و قیافه حزب اللهی در مصاحبه سازمان انرژی اتمی رد شد! شهید احمدی روشن تمام فعالیت ها ی زندگی اش را بر اساس تکلیف و وظیفه و نیاز نظام و کشور تنظیم می کرد، از تحصیلش و انتخاب رشته اش گرفته تا همکاری های علمی و انتخاب شغل. او مدتی با سپاه در مسائل فنی و علمی همکاری می کرد اما کمی بعد که احساس کرد نیاز اول کشور فعالیت در زمینه ی انرژی هسته ای است با وجود پیشنهاد های مناسب برای فعالیت در سازمان ها و ارگان ها ی دیگر رو به سوی این عرصه آورد اما در تمام دوران فعالیتش با موانع و سنگ اندازی های جدی مواجه شد، مصطفی( شهید احمدی روشن) در آزمون علمی سازمان انرژی اتمی موفق می شود اما در مصاحبه رد می شود، فقط و فقط به خاطر داشتن ریش، پیراهن روی شلوار و قیافه ی حزب اللهی! او شش ماه بعد برای بار دوم در آزمون شرکت می کند و این بار می تواند وارد سازمان شود و فعالیتش را شروع کند. در این فاصله پیشنهادات خوبی برای کار در ارگان هایی مثل شرکت نفت با درآمد های عالی داشت اما نپذیرفت چرا که وظیفه اش را حضور در عرصه ی انرژی اتمی کشور می دانست.
حتی میز کار شهید احمدی روشن را از او گرفتند
روزی مصطفی پله هایی را نشانم داد و گفت در دوران تعلیق بارها از این پله ها بالا و پایین رفتم، مدام کار می کردم، او در این دوران که جو ناامیدی فضای کار را گرفته بود با امیدواری تلاش می کرد و معتقد بود بالاخره روزی تعلیق پایان خواهد یافت، باید برای آن موقع آماده باشیم تا عقب افتادگی را جبران کنیم و سریع فرآیند رشد خود را طی کنیم، برای این کار باید از الآن تلاش کرد. او مدام اسناد را مطالعه، بررسی و تکمیل می کرد، البته در این فعالیت ها از دست سنگ اندازی ها هم در امان نبود، حتی میز کار شهید احمدی روشن را از او گرفتند و او مجبور بود روی سیستم گرمایشی بنشیند و کار کند.
احمدی روشن به دنبال انقلاب در سیستم مدیریتی سازمان انرژی اتمی بود
شاید این نکته ناگفته مانده باشد که شهید احمدی روشن به دنبال یک انقلاب در سیستم مدیریتی سازمان بود که بالاخره موفق شد و این انقلاب را به سر انجام رساند و یک تغییر جدی در مدیریت سازمان ایجاد کرد البته در این فعالیت ها تنها نبود بلکه مصطفی دوستان مخلص دیگری هم داشت که با کمک آن ها موفق شود کارهای بزرگی انجام دهد. بعد از رفع تعلیق فعالیت ها فورا شروع شد و خیلی سریع هم نتیجه داد. او جزو حلقه اول دست یابی به غنی سازی بود. روزی که کم کم داشتند به این نتیجه می رسیدند که دیگر غنی سازی امکان ندارد و باید دنبال راه های دیپلمانتیک بود، یک تیم چند نفره از دانشمندان جوان ما یک مهلت ۲۴ ساعته گرفتند و به طور معجزه آسایی در ده ساعت گام نهایی برداشته شد و ایران به جمع کشور های هسته ای جهان پیوست، آن روز همان روزی بود که مردم نمونه ی اولیه را دیدند و دستیابی به آن را جشن گرفتند.
مصطفی در بخش بازرگانی هم موفقیت کسب کرد
بعد از این فعالیت ها مصطفی تصمیم گرفت به بخش بازرگانی برود جایی که از نظر رتبه سازمانی جای نازل تری بود، چرا که ما در وارد کردن بعضی قطعات مشکل اساسی داشتیم، آمریکایی ها نحوه ی خرید قطعات ما را فهمیده بودند اما به جای جلوگیری از خرید ما از بازار سیاه با ایجاد یک واسطه در حلقه ی خرید در قطعات الکترونیکی مشکل ایجاد می کردند و این قطعات گاهی منجر به خرابی باقی دستگاها و قطعات ما در خط می شدند، او حس کرد تکلیفش این است که این مشکل را حل کند پس خودش از بخش فنی خارج شد و وارد این بخش شد و با تعجب توانست قطعاتی سالم با قیمت مناسب و به تعداد مورد نیاز برای سازمان تهیه کند! تعجب بیشتر از این است که برخی از این قطعات را فقط آمریکا آن هم تنها در یک کارخانه تولید می کند و نظارت های دقیقی بر آن دارد اما مصطفی موفق شده بود این قطعات را با قیمت مناسب وارد کند بدون این که خود سازندگان بفهمند و بخواهند!
مصطفی یکی از چندنفر بسیار موثر در پیشرفت هسته ای جمهوری اسلامی بود
تمام این فعالیت ها در حالی بود که با مشکلات شخصی هم دست و پنجه نرم می کرد، خانواده اش در تهران زندگی می کردند و خودش در اصفهان بود و مشکلات زندگی و دوری از خانواده را هم مدیریت می کرد، مدتی به اصفهان اسباب کشی کرد اما شرایط مساعد نبود و مشکلاتی پیش آمد پس دوباره به تهران بازگشت. مصطفی احمدی روشن تنها یک دانشمند انقلابی ارزشنمد نبود بلکه یکی از چند نفرِ بسیار موثر در پیشرفت هسته ای جمهوری اسلامی ایران بود که توسط تیم اطلاعتی دشمن کشف، رصد شد و شهید شد، او بارها در گمنامی شهید شده بود و معتقدم این شهرتی که اکنون دارد به خاطر گمنامی در تلاش ها و زندگی اوست.
این دانشمند هسته ای در پایان در پاسخ به سوالی مبنی بر این که آیا صحت دارد که تیم دوستان شهید احمدی روشن از فعالیت منع شده اند ؟ تلویحا این خبر را تایید کرد و گفت بالاخره هر گروهی یک روز از هم می پاشد!
سلام دوست عزیز وبلاگ جالبی دارین، منم به تازگی یه سایت خرید اینترنتی شارژ موبایل راه اندازی کردم، برای افزایش محبوبیت سایتم تو گوگل به کمک شما نیاز دارم. اگه لطف کنید سایت منو تو وبلاگتون با عنوان خرید اینترنتی شارژ موبایل لینک کنید و یه شارژ از سایتم بخرید کمک بزرگی به من و خانواده ام کردین www.sharj10.ir ممنون
گفت: برخی از دولتمردان کنونی به جای این که دستاوردهای خود را به مردم ارائه بدهند، دولت قبلی را زیر سؤال میبرند. گفتم: خب! دولت قبلی که خالی از ضعف نبوده است. گفت: آره! ولی خدمات بسیار زیادی هم داشته است و مخصوصا کارهای عمرانی دولت نهم کمنظیر و در مواردی بینظیر بوده است، اگر ضعفها را میگویند باید به نقاط قوت و خدمات هم اشاره کنند. گفتم: چه عرض کنم؟! دانشآموزی میگفت هر وقت پای من به لیوان آب میخورد پدرم میگوید مگه لیوان به این بزرگی را نمیبینی؟ ولی هر وقت پای خودش به لیوان میخورد و آب روی فرش پخش میشود با عصبانیت میگوید؛ اینجا، جای لیوان گذاشتن است؟!
جلد جدید کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی با عنوان «امام مخالف بود» با سرفصلهای جدیدی چون امام مخالف شهردار نشدن محسن بود، امام مخالف هم گروه شدن با آرژانتین بود، امام مخالف اقدام افراطیها برای جام زهر خواندن قطعنامه بود، امام انتقاد به مذاکره کنندگان را حرام میدانست، امام بخاطر علاقهاش به مستضعفها همیشه دوست داشت با امثال ساحل عاج و غنا و سنگال و اتیوپی هم گروه شویم، امام موافق رفع فیلتر فیسبوک بود، امام مخالف فردو و نطنز و اراک و کلاً مخالف صنعت هستهای بود و… روانه بازار خواهد شد.
یک نقد کوچولو:......... چرا برای کربلا رفتن، شاید و اما و اگر.... چرا یک روز صبح، همین الان نه.... چه معلوم شاید فردا صبح-به فرض اینکه امروز آن روز موعود است- وقتی که خواستیم بیدار شویم و عقل مصلحت اندیش را یه جایی مثل اّپن آشپزخانه بگذاریم و برویم از همه ی هستی مان یک نعش بی جان در رخت خواب باقی مانده باشد، کسی چه می داند! شاید همین الان هم دیر باشد، مگر شک داریم که امام تنهاست... ................. در کل بار معنایی جمله در وهله اول خیلی دلنشین بود. موفق باشید. یا حسین
دگر مسجدم خانه ی توبه نیست که در اشک زاهد ریا دیده ام نه سودای نام و نه پروای ننگ ازین خرقه پوشان چه ها دیده ام طبیبا مکن منعم از جام می که درد درون را دوا دیده ام حریم خدا شد چه شبها دلم که خود را ز عالم جدا دیده ام
راستی بین الحرمین مارو دعا کنید . حتما حکمتی بوده که سر از اینجا در آوردیم ! نیست ؟